دوران جوانی محسن با مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی مصادف شده بود و او هم با علاقه به امام خمینی و انقلاب فعالیتهای بسیاری را در این زمینه داشت. وی از اثرگذارترین نیروهای پیرو خط امام در جریان پیروزی انقلاب بود و به گواه خانواده، دوستان و آشنایانش در نشر عقاید و پیام بنیانگذار کبیر انقلاب در دوران حکومت ستمشاهی نقش کلیدی و مهمی را ایفا کرد.
شهید درخشان قبل از انقلاب در اصفهان با آیت الله طاهری تماس مستقیم داشت و در خیلی موارد از ایشان کسب تکلیف میکرد، از جمله ماندن در پادگان. وی شبها اعلامیههای ضد رژیم و اعلامیههای امام خمینی (ره) را تکثیر و پخش میکرد و به خاطر همین فعالیت هایش از طرف ضد اطلاعات پایگاه مورد بازخواست قرار گرفت. وی افراد پادگان را تشویق کرد که با لباس ارتش به صف تظاهر کنندگان ملحق شوند و خود که افسر نگهبان پاسدارخانه بود بدون ترس از دستور فرماندهان که از خارج شدن پرسنل پایگاه جلوگیری میکردند به دل مردم زد.
نقش هوانیروز ارتش در مقابله با ضد انقلاب در کردستان چه بود؟
هوانیروز ارتش همان طور که گفته شد یکی از یگانهای اصلی مقابله کننده با ضد انقلاب در کردستان بود و پیوسته علیه این مزدوران عملیات انجام میداد. شهید درخشان یکی از این خلبانان بود که پس از اخذ گواهینامه خلبانی بالگرد تهاجمی کبرا با درجه ستوان سومی به پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه اعزام شده بود تا در آن جا خدمت کند. انقلاب اسلامی که پیروز شد، ضد انقلاب قصد داشت تا علیه کشورمان توطئههای گوناگونی همچون تجزیه بخشهایی از سرزمین ایران را اجرایی کند که با پاسخ مردم و ارتش روبرو شد.
شهید درخشان که از همرزمان شهید شیرودی و شهید کشوری بود، چندین بار به مأموریتهای محوله در کردستان رفت تا ضد انقلابیونی که خود را طرفدار خلق کُرد مینامیدند و در حقیقت، هدفی جز نابودی خلق و تجزیه ایران اسلامی نداشتند، سرکوب کند. او به قدری دامنه فعالیت هایش را گسترده کرد که دیگر زندگی و ازدواج را به فراموشی سپرد. همیشه توصیه میکرد: «اگر در این موقعیت حساس که ملت مسلمان ایران با دادن بیش از صد هزار شهید، انقلاب اسلامی را زنده کرده اند، ما آن را مفت از دست بدهیم در برابر خدا مسئول هستیم و من این ننگ را تحمل نخواهم کرد».
شهید محسن درخشان یکی از این شهدا بود که با آغاز فعالیتهای ضد انقلاب، به سرعت و داوطلبانه به سوی دشمن تروریست و ضد انقلاب میتاخت و آنها را تار و مار میکرد. او به همراه همرزمش احمد پیشگاه هادیان با بالگرد کبرا در یکی از پروازهایی که برای شکستن حصر سنندج انجام میدادند تا به بالگردهای ترابری کمک کنند مردم را نجات دهند مورد اصابت قرار گرفت و خلبان پیشگاه هادیان مجبور به فرود اضطراری در اطراف شهر می شود. خلبان هادیان نجات پیدامی کند، اما خلبان درخشان بهوسیله اشرار اسیر میشود.
او را ایستاده تا گردن در خاک فرو میکنند و با مالیدن مایع شیرین به سر و صورت رهایش میکنند. فردا که برای نتیجه شکنجه به سراغش میآیند هنوز اندک رمقی در سر و صورت متلاشی شده از هجوم حشرات در چهرهاش وجود داشته که با گلولهای او را خلاص و در حالیکه ۲۴ سال بیشتر نداشت در تاریخ سوم اردیبهشت سال ۵۹ به شهادت میرسانند.
شهید محسن درخشان در کلام خانواده
خواهر شهید درخشان پیرامون نحوه شهادت برادرش میگوید: محسن وقتی با اشرار درگیر میشود به دلیل تیراندازی ضدانقلاب به سوی هلیکوپترش مجروح شده و در نهایت مجبور به فرود می شود و پس از فرود نیز با آن وضعیت به سمت ضدانقلاب تیراندازی میکند، اما در نهایت کمک خلبان موفق م یشود از مهلکه نجات یابد و محسن نیز توسط تعدادی از اهالی منطقه به بیمارستانی در سنندج منتقل میشود.
یکی از بستگان شهید درخشان نیز در این رابطه گفت: آن زمان من ۱۴ سال داشتم که خبر مفقود الاثر شدن پسرعمویم را شنیدم، همسر دختر عمویم به اتفاق چند تن از نیروهای هوانیروز برای یافتن نشانی از شهید درخشان به کردستان رفته و همه جا را به امید یافتن نشانی از او جست و جو کردند تا اینکه محسن را در یک سیاه چال در گورستانی دسته جمعی در حالی که با سیم خاردار بسته شده بود و بر صورتش عسل مالیده بودند، یافتند. ضدانقلاب کوردل پس از اینکه محسن برای درمان جراحتش به بیمارستان انتقال یافته بود به بیمارستان یورش برده و پرستار بخش را به شهادت رساندند و محسن را با خود بردند و روزها او را شکنجه و آزار کردند و در نهایت به صورتش عسل مالیده و در کمال مظلومیت شهید کردند.
منبع خبر: میثاق تیوز
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: نظامی
برچسبها: پاتوق رضا-ارتش